دستهای ناپیدا | ||||||||||||
v امروز : 19 بازدید v دیروز : 4 بازدید v کل بازدیدها : 76627 بازدید
|
سلام امیدوارم خوب باشید بقیه ی خاطرات مستر همفر رو در ترکیه و نزد شیخ احمد پی میگیریم ؛
... شیخ مرا تحسین کرد و به من کلامی گفت که من عین سخن شیخ را نوشتم، گفت : احترام تو بر من از چند جهت واجب است : 1_اینکه تو مسلمانی و مسلمانان با هم برادرند. 2_اینکه مهمانی و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده مهمان را گرامی بدارید. 3-تو دانش آموزی و اسلام درمورد احترام وتکریم آموزنده علم سفارش زیادی کرده است . 4_تو تصمیم داری کاسبی حلال پیشه کنی و درحدیث وارد شده «کاسب دوست خدا است» . من ازاین سخنان درشگفت شدم؛ باخود گفتم ای کاش مسیحیت این حقایق درخشنده را در معارف خود پیاده می کرد ، و تعجب من بیشتر از این بود که اسلام با این همه حقایق و برنامه های بسیار عالی چرا اینقدر ناتوان و ضعیف است ، و مسلمانان با این انحطاط اسف بار در دست این حکومت های مغرور اسیرند. به شیخ گفتم تصمیم دارم قران را یاد بگیرم ، شیخ ضمن اظهار خوشوقتی و تقدیر از این خواسته من خود متصدی تعلیم من شد و قرآن را از سوره «حمد» بمن درس می گفت و مطالب آنرا کاملأ برایم تفسیر می کرد ... خوب یاد دارم که این جمله ازقرآن را إلی اُممٍ مِن قبلک را ظرف یک هفته بعد از ده ها بار تکرار آموختم ( به این میگن پشتکار!) ، زیرا شیخ می گفت که این جمله را باید طوری ادا کنی که از ادغام میم ها دریکدیگر هشت میم تولید شود ، در هر حال هر طور بود درمدت دو سال تمام قرآن را از اول تا آخرخواندم ، و هرگاه شیخ می خواست قرآن درس دهد وضو می گرفت ، و مرا هم دستورمی داد وضو می گرفتم و دو نفری رو به قبله می نشستیم و مشغول می شد... من ازتنها عملی که مجبور بودم همچون همه مسلمانان انجام بدهم و خیلی رنج می بردم مسواک بود و آن عبارت است از یک قطعه چوبی که بجهت پاک کردن دندانها در دهان می چرخاندند و من معتقد بودم که این چوب بیشتر دندان ها را فاسد می کند و احیاناً دهان را مجروح می کرد ، و خون از آن جاری می شد، ولی من مجبور بودم که این کار را انجام بدهم ، زیرا این عمل ازنظر اسلام یک سنت تأکید شده بود. در ایام اقامتم درآستانه نزد خادم مسجد می خوابیدم و مقداری پول به او کمک می کردم ، خادم یک مرد عصبانی بد اخلاقی بود بنام «مروان افندی» و مروان اسم یکی ازاصحاب پیغمبراسلام صل الله علیه و آله و سلم است وخادم به این اسم خیلی افتخار می کرد و به من می گفت اگر خدا به تو بچه ای داد اسمش را «مروان» بگذارچون مروان از شخصیتهای مجاهد اسلام* بود. (ادامه دارد...)
*این مطلب برحسب پندار غلط این مرد سنی بوده است والا در حقیقت یکی از جرثومه های ناپاکی که جنایات او و فرزندان بیداد گرش تاریخ اسلام را تیره کرد مروان بن حکم ملعون است . **این مطلب برحسب پندار غلطی است که خالد را «سیف الاسلام»لقب داده است ولی درحقیقت خالد بن ولید پس از رحلت رسول اکرم(ص) جنایتی بزرگ انجام داد و آن کشتن مالک بن نویره و تجاوز به ناموس او بود ، مالک بن نویره شخصی بود که دریکی ازروزها وارد مسجد شد پیغمبراکرم (ص) فرمود هرکس مایل است مردی ازاهل بهشت را ببیند به مالک بن نویره نگاه کند.
نویسنده : ایزدی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ قابل توجه مجردها (اعم از مسلمان و مسیحی ) |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| ||||||||||
template designed by Rofouzeh |