دستهای ناپیدا | ||||||||||||
v امروز : 7 بازدید v دیروز : 30 بازدید v کل بازدیدها : 76645 بازدید
|
دولت بریتانیای کبیر از مدتها پیش در این فکر بود که امپراطوری خود را دارای عظمت و اقتدار هر چه بیشتر سازد . بطوریکه خورشید سر از دریای انگلستان در آورده و مجدداً در دریاهای او غروب کند . دولت ما نسبت به مستعمرات فراوانی که ما بر آن سیطره داشتیم _ از هند و چین و خاورمیانه و غیره _ کوچک بود. درست است که ما عملاً بر قسمتهای عمده از این کشورها تسلط نداشتیم . زیرا این کشورها عمدتاً در دست اهالی آن بود ، ولی سیاست ما در این بلاد سیاستی پیروز و فعال بود و تمامی این کشورها در شرف سقوط در دست ما بودند و لذا بر ما لازم بود که در دو مرحله فکر کنیم : 1- به خاطر ابقاء تسلط بر قسمتهایی که فعلا بر آن سیطره داریم . 2- به منظور ضمیمه ساختن قسمتهایی که هنوز تسلط کامل بر آن نداریم ، به مستعمرات و متملکات خود. وزارت مستعمرات برای هر بخشی از بخشهای این کشور ها کمیسیونهای مخصوصی به منظور مطالعه و بررسی این دو هدف مقرر ساخته بود و من از شانس خوبی که داشتم از ابتدای ورودم به وزارت مستعمرات مورد توجه و اعتماد شخص وزیر قرار گرفتم . وزیر ، مسئولیت شرکت هند شرقی را به من سپرد و هدف این شرکت در ظاهر ،تنها بازرگانی بود . اما ... حکومت انگلیس ، از لحاظ ملیتهای مختلف و ادیان پراکنده و زبانهای گوناگون و مصالح ضد و نقیضی که در هند وجود داشت ، نسبت به این کشور اطمینان کافی داشت که برای همیشه زیر بار تسلط انگلیس خواهد ماند ،زیرا هیچ زمینه ای برای رهایی یافتن از تسلط خارجی و دست یافتن به یک استقلال حقیقی دیده نمیشد. و نیز به همین ترتیب نسبت به چین هم اعتماد کافی داشت ، زیرا مذهب بودائیت و کنفوسیون که در این کشور حکومت داشت طوری نبود که ترس قیامی در بین باشد ، زیرا این دو مذهب مرده اند و تنها هدفشان جنبه های روحانی است و رابطه ای با زندگی ندارند و لذا این دو منطقه موجب نمیشد که فکر دولت بریتانیای کبیر آشفته گردد ، با این حال از امکانات یک تحول در آینده هیچ گاه غفلت نداشتیم و لذا برنام های دراز مدتی به منظور سیطره ی تفرقه و جهل و فقر ،گاهی هم ایجاد امراض اجراء میکردیم . ما معمولا منویات خود را با پوششهایی از مشتهیات نفسانی مردم این بلاد پیاده میکردیم و با مشکلی مواجه نیمشدیم و پوششهای ما ، در ظاهر بسیار خیره کننده و در واقع هم بسیار متین و استوار بود و بدین ترتیب مثَل بودایی قدیمی که می گفت : « هر چند دوا تلخ مزه است ، ولی کاری کن که بیمار دارویش را دوست داشته باشد » را مو به مو اجرا میکردیم .... ( بخشی از خاطرات مستر همفر ) نویسنده : ایزدی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ قابل توجه مجردها (اعم از مسلمان و مسیحی ) |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| ||||||||||
template designed by Rofouzeh |