ادامه ی خاطرات همفر ( مأمور مخفی وزارت مستعمرات انگلستان در کشورهای اسلامی ) :
... درصورتی که آنها را محمد(ص) تعیین کرده است چگونه وی از آینده مطلع بوده ، زیرا زمانی که محمد(ص) ازدنیا رفت حسین (ع) هنوز کودک بود ، پس او چگونه می دانست که حسین (ع) دارای فرزند خواهد شد؟ و دوره نسل اوتا نه فرزند همه لایق رهبری امت به دنیا خواهند آمد؟
آری. اگرواقعا محمد(ص) پیغمبر بود امکان داشت که از آینده باخبر باشد ، وخدا او را از آتیه مطلع سازد ، همچنان که مسیح(ع) از آینده خبر میداد ، ولی پیغمبری او از نظر ما مسیحیان مشکوک است مسلمانان میگویند که قرآن از نظر دلیل پیغمبری محمد(ص) کفایت میکند ولی من قرآن را خواندم و در آن چیزی که بر این مطلب دلالت کند نیافتم .
البته شکی نیست که قرآن کتاب بسیار بزرگی است ، و از تورات و انجیل خیلی بالاتر و مهمتر است ، زیرا درقرآن نظام ها و دستورات و برنامه های اخلاقی فوق العاده ای وجود دارد ولی آیا این به تنهائی می تواند دلیل نبوت و پیامبری محمد(ص) باشد؟
(چطور ممکنه کتابی که حاوی دستورات و برنامه های اخلاقی مهم باشه پیغمبری که الگوی راه باشه رو معرفی نکنه ؟! )
من درمورد محمد(ص) شدیدا متحیرم یک مرد بدوی که قدرت خواندن وتوانائی نوشتن نداشته ، چگونه ممکن است چنین کتابی بیاورد؟
این کتاب یک هوش و ذکاوت واستعداد فوق العاده ای لازم دارد که درعرب روشنفکر امروز نیست ، تا چه رسد به عرب بدوی آن زمان که نمی توانست بخواند و بنویسد ، از یک طرف دراین شگفتی فرورفته ام و از طرفی دیگر فکر می کنم آیا همین میتواند دلیل پیامبری او باشد؟
دراین خصوص با بعضی از دانشمندان مذهبی مسیحی گفتگو کردم و جواب قانع کننده نشنیدم ، بلکه ازسخنش عناد وتعصب خشک میبارید در ترکیه هم این بحث را با شیخ احمد درمیان گذاردم او هم نتوانست مرا قانع کند البته با او زیاد بحث و سخن را ادامه ندادم ، چون ترسیدم سرم فاش شود ونسبت به من مشکوک شود.
درهر حال من محمد(ص) را یک عنصر بسیار بزرگی که از اندازه گیری من خارج است فرض میکنم ، وآنچه مسلم است اینست که اوهم سنخ و هم طراز پیغمبران خدا است که سرگذشت و وضع آنها را در کتابهای سلف خوانده ام ، ولی من هنوز به پیامبری او ایمان نیاورده ام ولی اگر بگوئیم او پیغمبر نیست ، نمیتوانیم او را یک نابغه ای از نوابغ بدانیم ، چون شکی نیست که او از همه نوابغ بالاتر است و از همه هوشمندان با استعداد تر.
( پس تو کی میخوای ایمان بیاری همفررررر )
اما سنی ها میگویند که مسلمان ها بعد از پیغمبر(ص) رأی دادند کهابوبکر و بعد از اوعمر وبعد از او عثمان و بعد از اوعلی (ع) خلیفه باشند ،وبهمین خاطر فرمان پیغمبر را که باید بعد از اوعلی (ع) خلیفه باشد رها کردند و اینها را جانشین پیامبر و خلفاء الرسول تعیین نمودند.
البته اینگونه نزاع ها و اختلافات در هر دینی موجود است و در آئین مسیحیت هم این نزاع ها و اختلافات از اول بوده ولی من نمیدانم چرا مسلمانان این نزاع و اختلاف را ادامه میدهند؟ با اینکه عمر وعلی (ع) هردو مردند، وبر مسلمانان واجب است که در اوضاع فعلی خود فکر کنند ، نه نسبت به اوضاع گذشته .
در یکی از روزها در مورد اختلاف سنی و شیعه بابعضی از بزرگان وزارتخانه صحبت میکردم و این نکته را می گفتم که اگر اینها عقل داشته باشند اختلاف را کنار می گذارند و وحدت کلمه پیدا می کنند* .
رئیس مربوطه در مقابل این حرف به من پرخاش کرد که تو وظیفه داری بجای این تأثر در ازدیاد این اختلاف سعی کنی، وما نباید بگذاریم که برای یک روز هم مسلمانان با هم اتحاد کنند.
و بهمین مناسبت (سکرتر) دریکی از جلساتی که قبل از مسافرت عراق با او داشتم گفت: (همفری بدان از ابتدائی که خدا بشر را آفرید نزاع و اختلاف بین افراد آدمی زاد ازهابیل وقابیل شروع شد ، واین اختلا فات تا زمان برگشت مسیح (ع) در جهان ادامه دارد .
1- اختلاف رنگ
2- اختلاف ازنظرمرزهای جغرافیائی
3- اختلاف عشیره ای و فامیلی
4- اختلافات مذهبی
5- اختلافات تاریخی که مربوط به حوادث و رویدادهای گذشته است .
وظیفه خطیری که در این سفر بعهده تو است اینست که : نقاط اختلافی بین مسلمانان را که موجب جدائی أنها از یکدیگر است بدست بیاوری و اختلافات را دامن بزنی ، و اطلاعات قابل توجهی در این خصوص برای وزاوتخانه کسب کنی ، و بدان که اگر بتوانی تو خود منشاء اختلاف بین مسلمین باشی ازنظر خدمتگزاری سرزمین بریتانیا موفقیت مهمی برای خود کسب کرده ای، زیرا ممکن نیست ما انگلیسی ها آسایشو رفاه صد در صد داشته باشیم جز اینکه درعموم مستعمرات خود آتش فتنه واختلاف را دامن بزنیم و امپراطوری عثمانی را نیز وقتی میتوانیم ساقط کنیم که دربین ملت و رعیت آن فتنه ایجاد نمائیم و الا چطور ممکن است که یک مشت فرد اندک بریک ملت و رعیت متراکم وجمعیت زیاد مسلط شوند.
وضمنا این نکته راهم بدان که سلطنت ترک وحکومت فارس ضعیف شده وتو فقط باید وسایل تحریک ملتها را علیه حکومتها فراهمکنی، خلاصه وقتی بین اینها اختلاف ایجاد شد، ونیروهای این حکومتها پراکنده گردید ، ما از ساده ترین راه میتوانیم أنها را استعمار کنیم.
(ادامه دارد ... )
* مسئله وحدت اسلامی بزرگ آرزری مسلمانان جهان است و بدون شک عامل آقائی و سیادت بخشی مسلمین خواهد شد ، ولی متأسفانه گاهی این مسئله مورد سوء استفاده قرار میگیرد وبعضی ها فکر می کنند وحدت اسلامی یعنی ازبین بردن مرزهای اعتقادی و این پندار غلط است آنچه مسلمانان ازنظر وحدت به آن محتاجند وحدت اجتماعی و بین المللی مسلمانان است ، ولی درعین حفظ وحدت اجتماعی باید مرزهای اعتقادی کاملا محفوظ باشد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ