سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستهای ناپیدا


تعداد بازدید

v امروز : 1 بازدید

v دیروز : 10 بازدید

v کل بازدیدها : 75159 بازدید

مطالب قبلی

87/1/22 :: 12:37 صبح

 

     اما آنچه که فکر ما را بسیار پریشان میکرد کشور های اسلامی بود ،‏ زیرا ما هر چند با آن مرد مریض * قرار دادهایی بسته بودیم که همه ی آنها به نفع ما بود و اگر چه طبق پیش بینی های کارشناسان وزارت مستعمرات ،‏ دولت عثمانی در مدتی کمتر از یک قرن آخرین نفس خود را خواهد کشید و نیز به همین ترتیب با حکومت ایران نیز ،‏قرار دادهای محرمانه ای بسته بودیم و در این کشور ، جاسوسها و دست نشانده هایی کاشته بودیم و رشوه و فساد اداری و سرگرمی پادشاهان با زنان زیبا ،‏ پیکر این دو کشور را فرسوده بود ، ‏اما باز هم ما به چند جهت ،‏ اعتمادی به نتایج مورد نظر خود نداشتیم :‏

     1- نیروی فوق العاده ای که اسلام در میان پیروان خود داشت ، زیرا یک فرد مسلمان به تمام معنا تسلیم اسلام است ،‏ بطوریکه انسان می بیند نفوذ اسلام در یک فرد عادی مسلمان به اندازه نفوذ مسیحیت در یک فرد کشیش معتقد می باشد ،‏ بطرزیکه جان می دهند اما مسیحیت را از دست نمی دهند. بویژه مسلمانان شیعه در ایران خطر مهمی برای ما داشتند .

     2- اینکه اسلام روزی دین زندگی بوده ،‏ در جهان تسلط داشته است و برای انسانهایی که آقا بوده اند بسیار سخت است به آنها گفته شود : شما بنده اید ، زیرا غرور آقایی انسان را هر چند هم که در ضعف باشد به برتری طلبی سوق می دهد و این را هم نمی توانستیم که تاریخ اسلام را تحریف کنیم تا به مسلمانان این طور بفهمانیم که این آقایی که به دست آورده اند به خاطر موقعیتهای ویژه ای بود که آن موقعیتها برای همیشه به آنان پشت کرده است.

    3- هیچ نوع اطمینانی در مورد آل عثمان و حکام فارس نداشتیم که روزی هشیار شوند و با یک نهضت ،‏نقشه های سیطره ما را بر هم بزنند ، زیرا با وجود یک حکومت مرکزی که مردم همگی تحت سرپرستی آن باشند و آقایی و مال و اسلحه نیز در دستشان باشد انسان را نگران می سازد.

    4- ما از علمای مسلمین سخت نگران بودیم ،‏ زیرا علمای ازهر ،‏ علمای عراق و علمای ایران بزرگترین سد در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای ما بودند ،‏ زیرا آنان از برنامه های زندگی معاصر کاملا بی اطلاع بودند و تنها بخشی را که قرآن به آن وعده داده است در مد نظر داشتند ،‏لذا سر مویی حاضر نبودند از افکار و عقائد خود دست بردارند ،‏ مردم هم از آنان پیروی می کردند .

     درست است که اهل سنت هم سلطان را ولی امر می دانند و هم از روحانیت خود پیروی می کنند ،‏اما شیعیان بیشتر از هر کس و هر چیز از علمای خود پیروی می کنند ،‏زیرا آنان حق حکومت و ولایت را تنها منحصر به عالم می دانند و چندان اهمیتی به سلطان نمی دهند ولی این تفاوت و فرق بین این دو طایفه نمی توانست آن نگرانی عمیقی که بر وزارت مستعمرات ،‏ بلکه بر تمام حکام بریتانیای کبیر سایه افکنده بود ،‏تخفیف دهد .

     ما کنفرانس های بسیار زیادی تشکیل می دادیم تا راه حل هایی برای پیروزی بر این مشکلات سخت پیدا کنیم ، ولی در پایان هر جلسه ای با بن بست رو به رو می شدیم و گزارشاتی که از جاسوسها و دست نشانده های ما می رسید مرتب مایوس کننده بود همانگونه که نتایج کنفرانسها همیشه صفر یا حتی پایین تر از صفر بود ، ‏ولی ما هیچگاه نمی گذاشتیم که روح یأس بر ما چیره گردد ،‏ زیرا خودمان را عادت داده بودیم که همیشه امیدوار بوده و بی نهایت صبر داشته باشیم و پر حوصله باشیم .

      به یاد دارم روزی جلسه ای تشکیل دادیم و در این جلسه وزیر مستعمرات شخصا و بزرگترین کشیش حضور داشتند ،‏ و نیز عده ای از کارشناسان بودند که جمعا تعداد افراد جلسه به بیست نفر می رسید و گفتگوی ما بیش از سه ساعت ادامه یافت و جلسه پایان یافت بی آنکه به نتیجه ای مثبت رسیده باشیم ،‏ اما کشیش گفت :

     ناراحت نشوید ،‏ زیرا مسیح به حکومت نرسید مگر بعد از 300 سال ستم دیدن و تبعید و قتل نسبت به خودش و پیروانش ،‏امیدوارم مسیح نظری به سوی ما کند تا بتوانیم کفار از مراکزشان بیرون کنیم ،‏ ولو بعد از 300 سال دیگر ،‏ بنابر این بر ما لازم است که با ایمان راسخ تر و صبر طولانی ،‏ مسلح شویم و از تمام وسائل و امکانات به منظور تسلط و نشر مسیحیت در ممالک پیروان محمد استفاده کنیم ،‏ هر چند ممکن است پس از قرن ها به نتیجه برسیم ‍‏....

( بخشی از خاطرات مستر همفر )

* منظور امپراطوری عثمانی است .


نوشته های دیگران ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

لوگوى وبلاگ

دستهای ناپیدا

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh